صفحه اصلی | اخبار | سوالات متداول | ارتباط با ما

شهيدي كه زائران حسيني دو بار به او سلام مي‌دهند

پيرمرد بود، اما خانه‏ نشيني را انتخاب نكرد. مي‏توانست گوشه‏ اي بنشيند و خود را به سجاده‏اي بچسباند و زندگي‏اش را با ركوع و سجود به پايان برساند.

اما او مردي نبود كه مرگ بستر را انتخاب كند. ركوع و سجودِ بي‏ولايت، براي او مرگ تدريجي بود.

آن مرد پير، چه جنگ‏ها كه در ركاب اميرالمؤمنين نكرده بود و چه زخم‏ها كه از تيغ‏ها و زبان‏هاي مخالفان نخورده بود.

پيرمرد بود، و از ياران قديمي‏اش جدا افتاده. احساس مي‏كرد كه از بعضي از رفقايش عقب مانده است. از رفقايي مانند «ميثم تمار». همان كه از عشق علي (ع)، سر به دار شد و سر و دست و زبان خود را در اين نرد عشق، فداي يار كرد.

پيرمرد بود، ولي در عشق‏ورزي گوي سبقت از جوانان ربوده بود. تا شنيد مولايش حسين (ع) به كوفه نزديك شده است، مركبش را زين كرد و به راه افتاد. شب‏ها حركت مي‏كرد و روزها استراحت مي‏نمود تا در بند ماموران «ابن زياد» اسير نشود. سرانجام روز هفتم ماه محرم، در كربلا، خود را به كاروان عشق رساند.

سخن از حبيب است؛ «حبيب بن مظاهر». قهرمان كهنسال كربلاي حسين (ع). بزرگ طايفه‏ي بني‏اسد، كه بزرگ قبيله‏ي فداكاران شد و اسوه جاودانه‏ي پيرغلامان اهل بيت (ع).

و سلام بر شهيدي كه زائران حسيني «دو بار» بر او سلام مي‌كنند؛ هم هنگام ورود به آستان حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) و هم هنگام خروج از آستان، چرا كه قبر مطهرش در درگه آستان منور مولاست!
 
 
18 آبان 1392 1:52 بعدازظهر

ارسال نظر

» لطفا کوتاه و در مورد اين مطلب بنويسيد.