هنگامي كه درب هاي بقيع بعد از نماز صبح و عصر گشوده مي شود، خيل زايران كشورهاي مختلف با رنگ و نژادهاي گوناگون را مي بيني كه وجه مشتركشان عشق به اسلام است و لاغير.
اين جمعيت عظيم، سر از پا نشناخته و بي توجه به هياهوهاي تبليغاتي برخي گروه ها، از پله هاي اين قبرستان بزرگ و تاريخي بالا مي روند و مي خواهند روز خود را بعد از زيارت رسول الله (ص) با زيارت معصومان بقيع(ع) آغاز كنند.
از درهاي اين قبرستان وارد فضايي مي شوي كه جمعيت متوقف شده اند و پير و جوان در اين قبرستاني كه مقبره هاي آن نام و نشاني ندارد، موقعيت خاصي را مورد توجه قرار داده اند و وقتي جلوتر مي روي، از پشت حصارهاي آهني، قسمتي از بقيع را مي بيني كه در كنار ديواري سنگ چين از ساير قبرستان جدا شده است.
مديري از كاروان هاي ايراني كه پشت سرم قرار داشت، براي گروه خود اين گونه توضيح مي داد كه قبر سمت راست شما كه كمي با بقيه فاصله دارد، قبر "فاطمه بنت اسد" مادر گرامي امير مومنان "علي ابن ابي طالب"(ع) است. همو كه ديوار كعبه برايش شكافته شد و پا در آن منزل مقصود نهاد و فرزندي از او متولد شد كه اسد الله الغالب نام گرفت.
پس از آن، ادامه داد: اولين قبر از سمت راست در مجموع قبور چهارگانه ائمه بقيع كه با چهار سنگ مشخص شده است، مربوط به امام حسن مجتبي،كريم اهل بيت(ع)، است.
او درباره چرايي كريم ناميده شدن امام حسن(ع) نيز توضيح داد و گفت: براي اين كه او قبل از آني كه حاجت بخواهي، جواب مي دهد.
و باز در ادامه قبر دوم را معرفي كرد كه متعلق به زين العابدين "علي ابن الحسين" (ع) است. همو كه يادگار واقعه سال 61 هجري در صحراي كربلا بود و به هنگام ورود به مدينه فرمود: " به اسلام ضربهي بزرگي وارد شده و حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السّلام و خاندانش كشته شدند، زنان و كودكانش اسير گرديدند، و سر او را بر نيزه زدند و در شهرها گرداندند. اين مصيبتي است كه همانند ندارد.
اي مردم! كدام يك از شما بعد از قتل او شادي ميكند؟ يا كدام چشم اشك نميريزد و در ريختن آن بخل ميورزد؟ آسمانهاي هفتگانه در قتل او گريستند و در عزاي او ماتم گرفتند و درياها با امواج خود بر او زاري كردند. همهي ذرات زمين، درختان و شاخ و برگشان، ماهيان درياها، ملائكه مقرّب الهي و تمامي اهل آسمانها براي او گريستند.
اي مردم! ما همچون فرزندان ترك و كابل، رانده شديم، از هم پراكنده شديم، حامي و ياوري نداشتيم و از وطن خود دور افتاديم؛ در حالي كه نه جرمي مرتكب شده بوديم، نه كار زشتي از ما سر زده بود و نه ضربهاي به اسلام زده بوديم.
آري، مانند اين واقعه را در روزگار پدران خود نشنيده بوديم و اين امري نوظهور و بدعتي جديد بود.
قسم به خداي، اگر پيامبر به جاي اينكه به آنها سفارش كند مراعات حال ما را بكنند، سفارش ميكرد با ما بجنگند، بدتر از كاري كه با ما كردند، نميتوانستند! انا لله و انا اليه راجعون.
چه مصيبت بزرگي، و چه فاجعه دردناك و ناگوار و تلخ و جانسوزي! ما همهي اين مصايب را به حساب خدا منظور ميكنيم، چرا كه او شكست ناپذير و انتقامگيرنده است."
با شنيدن نام كربلا و بيان واقعه عاشورا و آن چه كه بر اهل بيت عصمت و طهارت(ع) روا شده بود، كسي قادر به جلوگيري از اشك خود نبود و اين آه برآمده از دل، بي اختيار از ديدگان جاري مي شد.
دل ها، روانه كربلا شده بود كه قبر سومين معصوم بقيع معرفي شد. او هم يادگاري از كربلا بود و همراه پدر بزرگوارش، شاهد ذبح شدن جد مظلوم و شهيدش بود.
او ديده بود كه چه ها بر كشتگان كربلا رفته بود و اسباني كه بر اجساد مطهر تازانده شده بودند. آري امام "محمد باقر"(ع) كودكي بود كه رنج اسارت را ديد و در ياد خود داشت هر آن چه كه زمين و آسمان نمونه مصيبت آن را نديده بود.
و حال نوبت معرفي چهارمين امام مدفون در بقيع رسيده بود. امامي كه با دنباله روي سيره و منش اجداد و پدر بزرگوارش به ترويج و توسعه علم پرداخت و در مكتبش هزاران شاگرد آشنا به معارف الهي تربيت شدند.
قبر امام جعفر صادق(ع) در مجموعه اين چهار قبر، در سمت چپ قرار داشت و اين جا بود كه ديگر بوي حرم رضوي شنيده مي شد. راهنمايي كه توضيح مي داد نيز، دل هاي سوخته از داغ كربلا و ائمه بقيع را به حرم امام رضا(ع) برد.
بردن نام آن حضرت، روح و روان هر زاير عاشق اهل بيت(ع) را متوجه كشور عزيزمان، ايران اسلامي، مي كرد و به ياد مي آوردند كه چگونه همچون نگيني، ضريح مطهر امام رضا(ع) را در برگرفته و گرداگردش عرض ارادت مي كردند.
اما وقتي به خود مي آمدند، آن چه مي ديدند، غربت بود و گوهرهايي كه در دل خاك مدفون شده بودند.
اين جا ديگر نه بارگاهي بود و نه چراغي، نه شمعي و نه اجازه اي براي دربرگرفتن قبور مطهر.
تبليغاتي كه عليه شيعيان و ارادت آن ها به ساحت رسول الله(ص) و خاندان پاكش مي شد، دل انسان را به درد مي آورد و زاير دلخسته از غربت اهل بيت(ع) مي بايست، زخم زبان هاي اين گروه را نيز بشنود اما براي حفظ وحدت و جلوگيري از سوء استفاده دشمن مشترك مسلمانان به صبر مقتدايشان علي(ع) اقتدا كنند.
سخناني كه شيعيان و دوستداران اهل بيت(ع) را به كفر و گناه متهم و بلندگوهاي قبرستان بقيع، آن را به زبان هاي انگليسي، اردو، عربي و فارسي پخش مي كرد.
هر كسي هم كه دستي به در و ديوار اين قبرستان مي گذاشت يا حتي اگر تكيه مي داد، از سوي ماموران مستقر در بقيع مورد ماخذه قرار مي گرفت و حتي ديدم كه كار به هدايت يكي از زايران به مقر ماموران نيز كشيده شد.
بعد از زيارت معصومين بقيع (ع)، مادر و همسر حضرت امير(ع) و عباس عموي پيامبر اعظم(ص) با ديدن حضور پررنگ خيل مشتاقان براي زيارت قبور معصومين(ع) در بقيع، شادي را در دل ها بر انگيخته شد و بار ديگر اين آيه شريفه را با خود زمزمه كردم: "اذا جاء نصر الله و الفتح، و رايت الناس يدخلون في دين الله افواجا".
اين جمعيت عظيم، سر از پا نشناخته و بي توجه به هياهوهاي تبليغاتي برخي گروه ها، از پله هاي اين قبرستان بزرگ و تاريخي بالا مي روند و مي خواهند روز خود را بعد از زيارت رسول الله (ص) با زيارت معصومان بقيع(ع) آغاز كنند.
از درهاي اين قبرستان وارد فضايي مي شوي كه جمعيت متوقف شده اند و پير و جوان در اين قبرستاني كه مقبره هاي آن نام و نشاني ندارد، موقعيت خاصي را مورد توجه قرار داده اند و وقتي جلوتر مي روي، از پشت حصارهاي آهني، قسمتي از بقيع را مي بيني كه در كنار ديواري سنگ چين از ساير قبرستان جدا شده است.
مديري از كاروان هاي ايراني كه پشت سرم قرار داشت، براي گروه خود اين گونه توضيح مي داد كه قبر سمت راست شما كه كمي با بقيه فاصله دارد، قبر "فاطمه بنت اسد" مادر گرامي امير مومنان "علي ابن ابي طالب"(ع) است. همو كه ديوار كعبه برايش شكافته شد و پا در آن منزل مقصود نهاد و فرزندي از او متولد شد كه اسد الله الغالب نام گرفت.
پس از آن، ادامه داد: اولين قبر از سمت راست در مجموع قبور چهارگانه ائمه بقيع كه با چهار سنگ مشخص شده است، مربوط به امام حسن مجتبي،كريم اهل بيت(ع)، است.
او درباره چرايي كريم ناميده شدن امام حسن(ع) نيز توضيح داد و گفت: براي اين كه او قبل از آني كه حاجت بخواهي، جواب مي دهد.
و باز در ادامه قبر دوم را معرفي كرد كه متعلق به زين العابدين "علي ابن الحسين" (ع) است. همو كه يادگار واقعه سال 61 هجري در صحراي كربلا بود و به هنگام ورود به مدينه فرمود: " به اسلام ضربهي بزرگي وارد شده و حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السّلام و خاندانش كشته شدند، زنان و كودكانش اسير گرديدند، و سر او را بر نيزه زدند و در شهرها گرداندند. اين مصيبتي است كه همانند ندارد.
اي مردم! كدام يك از شما بعد از قتل او شادي ميكند؟ يا كدام چشم اشك نميريزد و در ريختن آن بخل ميورزد؟ آسمانهاي هفتگانه در قتل او گريستند و در عزاي او ماتم گرفتند و درياها با امواج خود بر او زاري كردند. همهي ذرات زمين، درختان و شاخ و برگشان، ماهيان درياها، ملائكه مقرّب الهي و تمامي اهل آسمانها براي او گريستند.
اي مردم! ما همچون فرزندان ترك و كابل، رانده شديم، از هم پراكنده شديم، حامي و ياوري نداشتيم و از وطن خود دور افتاديم؛ در حالي كه نه جرمي مرتكب شده بوديم، نه كار زشتي از ما سر زده بود و نه ضربهاي به اسلام زده بوديم.
آري، مانند اين واقعه را در روزگار پدران خود نشنيده بوديم و اين امري نوظهور و بدعتي جديد بود.
قسم به خداي، اگر پيامبر به جاي اينكه به آنها سفارش كند مراعات حال ما را بكنند، سفارش ميكرد با ما بجنگند، بدتر از كاري كه با ما كردند، نميتوانستند! انا لله و انا اليه راجعون.
چه مصيبت بزرگي، و چه فاجعه دردناك و ناگوار و تلخ و جانسوزي! ما همهي اين مصايب را به حساب خدا منظور ميكنيم، چرا كه او شكست ناپذير و انتقامگيرنده است."
با شنيدن نام كربلا و بيان واقعه عاشورا و آن چه كه بر اهل بيت عصمت و طهارت(ع) روا شده بود، كسي قادر به جلوگيري از اشك خود نبود و اين آه برآمده از دل، بي اختيار از ديدگان جاري مي شد.
دل ها، روانه كربلا شده بود كه قبر سومين معصوم بقيع معرفي شد. او هم يادگاري از كربلا بود و همراه پدر بزرگوارش، شاهد ذبح شدن جد مظلوم و شهيدش بود.
او ديده بود كه چه ها بر كشتگان كربلا رفته بود و اسباني كه بر اجساد مطهر تازانده شده بودند. آري امام "محمد باقر"(ع) كودكي بود كه رنج اسارت را ديد و در ياد خود داشت هر آن چه كه زمين و آسمان نمونه مصيبت آن را نديده بود.
و حال نوبت معرفي چهارمين امام مدفون در بقيع رسيده بود. امامي كه با دنباله روي سيره و منش اجداد و پدر بزرگوارش به ترويج و توسعه علم پرداخت و در مكتبش هزاران شاگرد آشنا به معارف الهي تربيت شدند.
قبر امام جعفر صادق(ع) در مجموعه اين چهار قبر، در سمت چپ قرار داشت و اين جا بود كه ديگر بوي حرم رضوي شنيده مي شد. راهنمايي كه توضيح مي داد نيز، دل هاي سوخته از داغ كربلا و ائمه بقيع را به حرم امام رضا(ع) برد.
بردن نام آن حضرت، روح و روان هر زاير عاشق اهل بيت(ع) را متوجه كشور عزيزمان، ايران اسلامي، مي كرد و به ياد مي آوردند كه چگونه همچون نگيني، ضريح مطهر امام رضا(ع) را در برگرفته و گرداگردش عرض ارادت مي كردند.
اما وقتي به خود مي آمدند، آن چه مي ديدند، غربت بود و گوهرهايي كه در دل خاك مدفون شده بودند.
اين جا ديگر نه بارگاهي بود و نه چراغي، نه شمعي و نه اجازه اي براي دربرگرفتن قبور مطهر.
تبليغاتي كه عليه شيعيان و ارادت آن ها به ساحت رسول الله(ص) و خاندان پاكش مي شد، دل انسان را به درد مي آورد و زاير دلخسته از غربت اهل بيت(ع) مي بايست، زخم زبان هاي اين گروه را نيز بشنود اما براي حفظ وحدت و جلوگيري از سوء استفاده دشمن مشترك مسلمانان به صبر مقتدايشان علي(ع) اقتدا كنند.
سخناني كه شيعيان و دوستداران اهل بيت(ع) را به كفر و گناه متهم و بلندگوهاي قبرستان بقيع، آن را به زبان هاي انگليسي، اردو، عربي و فارسي پخش مي كرد.
هر كسي هم كه دستي به در و ديوار اين قبرستان مي گذاشت يا حتي اگر تكيه مي داد، از سوي ماموران مستقر در بقيع مورد ماخذه قرار مي گرفت و حتي ديدم كه كار به هدايت يكي از زايران به مقر ماموران نيز كشيده شد.
بعد از زيارت معصومين بقيع (ع)، مادر و همسر حضرت امير(ع) و عباس عموي پيامبر اعظم(ص) با ديدن حضور پررنگ خيل مشتاقان براي زيارت قبور معصومين(ع) در بقيع، شادي را در دل ها بر انگيخته شد و بار ديگر اين آيه شريفه را با خود زمزمه كردم: "اذا جاء نصر الله و الفتح، و رايت الناس يدخلون في دين الله افواجا".
ارسال نظر