صفحه اصلی | اخبار | سوالات متداول | ارتباط با ما

پديده حج از ديدگاه جامعه شناختي

حسن ضيقه / موسي دانش

پيشگفتار

قدرت نظامي، سياسي و اقتصاديي که نظام کنوني غرب در قرن هاي اخير بر ضد جامعه اسلامي به کار گرفت، در دوره پس از جنگ جهاني اول به اوج خود رسيد. چه، نظام غربي در اين دوره توانست با نيروي مستقيم و يا نيروي سياسي بومي دست نشانده اش، سلطه خود را بر بخش بزرگي از جامعه اسلامي تحکيم بخشد و طبيعي بود که ] در چنين وضعيتي  [مکتب هاي فکري در چهار گوشه جهان اسلام، رشد کند و شکوفا شود که اين نظام زورگو و سرکوب گر را توجيه، پشتيباني و ترويج کند. بالطبع اين امر، بدان معنا نيست که اسلام به کلي نابود شد، بلکه منظور آن است که از گسترش و پيشرفت باز ماند و در عين حال، به مداواي زخم هاي عميق خويش پرداخت و کوشيد تا درس هاي اين نبرد بزرگ را فراگيرد، نبردي که به شکست جهان اسلام در برابر قدرت جامعه امروزي غرب انجاميد.

همچنين، اسلام زمينه را براي يک نهضت جديد آماده کرد که به تدريج از وضعيت مقاومت پراکنده در اين جا و آن جا، به حالت قيام فراگير و در تمامي سطوح انتقال يافت. قيام فراگير، بدين معنا که قدرت جهان اسلام در يک خيزش تکامل يافته اسلامي تبلور يافت که مي تواند الگوي اسلامي اصيل خويش را در سطح تمامي مبارزه طلبي هايي که فرد و يا امت با آن رو به رو است پياده کند.

از جمله نشانه هايي که بيان گر اين جنبش تکامل يافته اسلامي است، آن است



--[7]--

که جهان اسلام براي فعاليت نوين توحيدي خويش در زمينه علوم انساني، آغاز جديدي را بنياد کرده است که روند انديشه اسلامي را به جايگاه طبيعي اش باز مي گرداند و حالت سستي و ناتواني گذشته و يا حالت مقاومت منفي را پشت سر گذاشته، به سوي حالت پيشرفت و شکوفايي مثبت ـ که روز به روز رشته هاي فرمان برداري و آزادي بيشتري را پيرامون محور توحيد و اسلام به هم در مي پيوندد ـ گام بر مي دارد. سپس براي اين که گام هاي بلندتري در اين راه بردارد، بر ضد فلسفه هاي بت پرستي معاصر مي شورد، آن ها را تکذيب مي کند، تضادهايشان را بر ملا مي سازد و اين فلسفه ها را پشت سر گذاشته، به سوي توحيد خالص روي مي آورد.

تثبيت حرکت و روي کرد اسلامي و گسترش آن به سطح امت، اطلاعات فکري فراواني را در اختيار نسلي قرار مي دهد که ما جزو آن هستيم. اين اطلاعات، ما را تشويق مي کند که افق هاي فکري خود را تا آن جا بالا ببريم که باخيزش ونهضت مبارک امت اسلامي، همخواني و هماهنگي داشته باشد.

هيچ چيزي مانع از اين نمي شود که ما خود را وقف جست و جو و بررسي روي کرد اسلامي رو به رشد کنيم که فرياد زندگي را سر مي دهد و در فرايند رهاندن شخصيت فکري امت اسلامي از بندهاي انديشه بت پرستي معاصر، سهمي هر چند اندک بر عهده بگيريم و آنان را به خطّ يکتاپرستي و عدالت که همان خط بندگي خدا و قيام بر ضد طاغوت ها است رهنمون شويم.

مبارزه و رويارويي ما با زهرها، آفت ها و نابساماني هايي که فلسفه هاي غربي معاصر; اعم از ليبراليسم، ملي گرايي، سوسياليسم و کمونيسم، آن ها را در دل هاي امت اسلامي کاشته اند، بايد ژرف و متمرکز شود. آن هم نه تنها در سطح عقيدتي و فلسفي، بلکه در سطحي که بيان گر خيزش امت و نهضت او در سنگرهاي مختلف علوم انساني باشد، تا نبرد را در دو سو به پيش بريم:

1 ـ تمامي راه هاي نفوذ، حتي کوچک ترين آن را که ممکن است بت پرستيِ معاصر از آن نفوذ کند ببنديم.

2 ـ در رويارويي و مبارزه با طغيان انديشه فرعوني معاصر، همه ابزارهاي نبرد فکري را تکامل بخشيم.

از اين جا مي بينيم که درک عميق ما از پديده حج، با اين هدف که افق گسترده اي بهوجود آوريم، روزنه بزرگي را در ذاکره فکري مي بندد و به سرشت نوآورِ اسلامي حالتي مي دهد که به پيش حرکت کند، تا در گرماگرم رويارويي با تمامي انديشه هاي ناپاکي که بت پرستي معاصر آن را در لابه لاي پيکر اسلامي راجع به عقيده، انديشه و شخصيت او منتشر کرده است، شخصيت ما را نگهداري و از نيروي آن پشتيباني کند.



--[8]--

جامعه توحيدي

جامعه توحيدي، جامعه اي است که اصول و پايه هاي کلّي وجودش را از قرآن کريم مي گيرد و تلاش مي کند که در عقيده، عبادت، قوانين، نظام و اخلاق و رفتار خوش با اين کتاب پيوند داشته باشد. چنان که اين جامعه، روش و انديشه اي را از قرآن مي گيرد که به وسيله آن ها با مسايل گوناگونش رو به رو مي شود و بر طبق رهنمون آن ها با ديگران برخورد مي کند.

اين عقيده و روش قرآني، جامعه توحيدي را به انديشه اي مشخص درباره انسان، امت، وجود، جهان هستي و مسايل گوناگوني که دارد، مجهّز مي سازد.

از اين رو، جامعه توحيدي، صرفاً عبارت از مجموعه اي از مسلمانان نيست، بلکه از اين مجموعه فراتر رفته، به يک حالت عمومي، اجتماعي و تاريخي مي رسد که در زمينه ها و صحنه هاي مختلف عقيدتي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، هنري و حقوقي عرض اندام مي کند. چه، انديشه اسلامي درباره خدا، جهان هستي، زندگي و انسان، انديشه اي است کامل و در عين حال، واقعي و مثبت .

لا اله الاّ الله:

اين کلمه به معناي آن است که مسلمانان در تمامي امورشان، حاکميت را از آن خدا مي دانند و کساني را که اين حق را براي خويش ادّعا مي کنند و بر حاکميت الله تجاوز مي نمايند، از خود مي رانند. آنان حاکميت الله را در دل ها و احساساتشان و در وضعيت ها و رفتار هايشان مي پذيرند:

فرمان جز براي خدا نيست، دستور داده که جز او را نپرستيد. اين است دين درست .(1)

کساني که به موجب آن چه خدا نازل کرده، داوري نکرده اند، آنان خود کافرانند .(2)

پس هرگاه در امري اختلاف نظر يافتيد، آن را به ] کتاب [ خدا و ] سنت [ پيامبر ]او[ عرضه بداريد .(3)

و هر چيزي را که آفريده و بدان گونه که در خور آن بوده، اندازه گيري کرده است .(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يوسف  :40

2 . مائده :44

3 . نساء  :59

4 . فرقان /2.



--[9]--

نخستين اشکال

1 ـ مسلمانان قرآن کريم را وحي الهي مي دانند که نظامي فراگير و جامع را براي زندگي آنان طرح ريزي مي کند. ليکن جامعه تاريخي اسلامي در گفتوگوي خويش با نصّ قرآني، دو چهار چوب را مدّ نظر قرار مي دهد:

چهار چوب نخست، مجموعه عقايد و اصول کلي و پايه ها را در بر مي گيرد.

چهار چوب دوم، تمامي واجبات و قوانين جزئي را در خود دارد.

بنابراين، براي هر پژوهش گري اين پرسش مطرح مي شود: مسلمانان با عقايد، کليات و اصول همگاني چگونه برخورد داشته اند؟

مسلمانان مي بينند که اشکال تنها در مورد واجبات و قانون گذاري ها است ليکن اين اشکال در خصوص چهار چوب نخست; يعني درباره مجموعه عقايد، کليات و پايه ها نيز مطرح مي شود; زيرا چگونه براي مسلمانان در هر زمان و مکان، اين امکان وجود دارد دارد که قوانين جزئي زمان را از اين کليات استخراج کنند؟

2 ـ مسلمانان مي دانند که تجربه تاريخي محمدي، بهترين شکل براي گفتوگو ميان مسلمان و کليات نصّ قرآني است. چه، پيامبر(صلي الله عليه وآله) در فراخواني و عمل کردهاي مختلف خويش، روش و قوانين تاريخي را به نمايش گذاشت و تبلور بخشيد که مسلمانان در هر زمان و مکان به اين روش و قوانين رجوع مي کنند، تا از طريق پيوند با نص قرآني و با برترين شکلي که در تاريخ اسلام شناخته شده، شيوه، عقيده و رفتاري را تشکيل دهند.

بنابراين، واسطه ارتباط ميان مسلمانان در شرايط مختلف تاريخي آنان و نصّ قرآن کريم، از لحاظ قانون گذاري و روش و رفتار، تجربه محمدي(صلي الله عليه وآله) است.

بدين سبب، جامعه توحيدي در حلّ مشکل ارتباط ميان شرايط زماني و مکاني (تاريخي) و کلي و مطلق و همگاني (قرآن کريم) گام هاي بلندي را به جلو برمي دارد.

3 ـ مسلمانان پرسشي را درباره چگونگي حلّ مشکلاتي مطرح مي کنند که پيامبر(صلي الله عليه وآله)با اين مشکلات رو به رو نبود و بعدها مسلمانان با آنها رو به رو شدند. در اين جا مسلمانان به دو مقوله اجماع و اجتهاد رجوع مي کنند.

4 ـ اجماع: هم رأي شدن مجتهدان ]= صاحب نظران[ اين امت در يکي از عصرها بر يک حکم شرعي است و معناي هم رأي شدن، همان شرکت و هماهنگي در باور، يا



--[10]--

نظرگاه و يا عمل است.

5 ـ اجتهاد: ]= به دست آوردن حکم شرعي[ در شرايط زماني و مکاني بر اساس نص قرآني، اجماع و سنتي است که پيش تر بيان شد. البته، اين کار بايد بر طبق شرايط و معيارهايي مشخص صورت گيرد.

حج به عنوان يک پديده

حج به سان يک فريضه، در ساختار و حرکت جامعه توحيدي، جايگاه خاصي دارد; زيرا اين فريضه يکي از ارکان اسلام به شمار مي رود و مسلمانان، حج را فريضه اي مي دانند که بر هر مرد و زن مسلمان تا روز قيامت واجب است، هر چند شرايط تغيير کند و اوضاع دگرگون شود:

و براي خدا، حجّ آن خانه، بر عهده مردم است. ]البته بر[ کسي که بتواند به سوي آن راه يابد و هر که کفر ورزد، يقيناً خداوند از جهانيان بي نياز است .(1)

حج با منظومه عبادات مسلمانان پيوند دارد، مجموعه عباداتي که از نماز و روزه آغاز مي شود و با حج زينت مي يابد، ليکن اين عبادات به رغم اين که ويژگي هاي مشترک دارند، هرکدام از آن ها ويژگي هاي فردي نيز دارد که ايجاب مي کند، شخص پژوهش گر براي مشخص ساختن اين ويژگي ها بينديشد و تحقيق کند. از اين رو، درباره پديده حج مي توانيم چنين بگوييم:

حج در عين حال که جزئي از يک نظام کلي عبادات است، منطق و قواعد و وظايف مخصوص به خود را دارد. ليکن ما مي خواهيم در همين وقت، به کشف ابعاد، خصوصيات و ويژگي هاي اين پديده، به دليل پيوندي که با ديگر عبادات دارد از يک سو و به دليل اهميت و برجستگي آن از سوي ديگر، بپردازيم.

اين منظومه عبادات در وهله نخست، براي پژوهش گر مجموعه اي از عبادات جدا از يکديگر و پراکنده که هيچ نقطه مشترکي آنها را گرد نمي آورد به نظر مي رسد و چنين برداشت مي شود که بنابراين، مي توانيم با اين عبادات به عنوان اعمالي فردي برخورد کنيم
که از يک روش شخصي و فرهنگي سرچشمه گرفته است و يا اين که اين عبادات، ادامه تجربه جامعه در سطح ايدئولوژي در يک مرحله مشخص از تاريخ است. بنابراين، يا ما

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آل عمران، /97.



--[11]--

اين مجموعه را يک پديده تاريخي مي دانيم که با پايان يافتن مرحله اي که آن را به وجود آورده است، پايان مي يابد و يا اين که آن را ادامه برخي از شعاير و باورهايي مي دانيم که در يک مرحله مشخص از تاريخ جامعه اي، که اين عمل را به وجود آورده، حاکم بوده است.

ليکن رجوع به دستاوردهاي اوضاع زندگي مسلمانان و غير مسلمانان و داده هاي دوران هاي مختلف تاريخي، براي ما آشکار مي سازد که حج از يک سو نشانه هاي استمرار تاريخي را دارد و از سوي ديگر از ابعاد متعدد اجتماعي برخوردار است و اين پديده، از جمله پديده هايي به شمار مي رود که در طي اشکال مختلف آن، انديشه کلي و يا اصول کلي در آن گرد آمده است که تمامي مصالح ساختمان جامعه توحيدي; از قبيل اعتقادات، فقه، اقتصاد، سياست، هنر و مقررات فردي و اجتماعي زندگي را سامان دهي مي کند. به بياني روشن تر: پديده حج پديده اي است که چندين بعد دارد: بعد عقيدتي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي، رواني و هنري که مي توانيم آن ها را به تفصيل مورد بررسي و پژوهش قرار دهيم. چنان که مي توانيم براي تعيين ساختار اين پديده و عناصر مختلف تشکيل دهنده آن، خواه به لحاظ محتوا و خواه به لحاظ صورت و خواه در حالت ايستا و خواه در حالت پويايي و تحول، گام تازه اي برداريم.

با توجه به موقعيت و جايگاهي که پديده حج در ساختار کلي اجتماعي دارد و نيز با استفاده از ارتباطات، فعاليت ها و اصول برجسته اي که از نشانه هاي اين پديده است، مي توانيم از يک سو وجود و بقاي جامعه اسلامي را به عنوان يک مجموعه تقويت کنيم و از سوي ديگر وضعيت اسلامي را در سطح افراد و گروه ها، در جامعه تاريخي مشخصي که پديده مزبور را در خود دارد، ادامه دهيم.

آنچه بيان شد، به ما امکان مي دهد که از روش هاي حاکم در عرصه هاي روان شناسي غربي رهايي يابيم. اين شيوه ها به پديده حج به سان يک عمل عبادي و فردي و جدا از ديگر صحنه هاي زندگي مي نگرد و آن را در حاشيه ساختار اجتماعي مسلمانان قرار مي دهد. نيز بيان قبلي به ما اجازه مي دهد که با حج به عنوان يکي از ارکاني برخورد کنيم که نشانه ها و ويژگي ها و ساختار کلي جامعه اسلامي را تشکيل مي دهد; چه، حواله دادن اين پديده به مجموعه اي از مراسم و شعايري که پيرزنان و بي سوادان آنها را انجام مي دهند ـ چنان که در بسياري از نوشته هاي اجتماعي و يا در ديدگاه عمومي ديده



--[12]--

مي شود ـ نشان دهنده ديدگاهي ايدئولوژيکي است که هم نادرست است و هم خصمانه. اين ديدگاه مي خواهد اين پديده را تجزيه کند و آن را نوعي داده فرهنگي و يا سنتي قرار دهد که جزء ساختار فرهنگ عمومي جامعه محسوب مي شود.

مکتب مارکسيسم و مکتب اجتماعي فرانسوي (آگوست کنت و دورکهايم) از اين نظرگاه هم فراتر مي روند; چه، مارکسيسم پديده حج را يک نوع عقب افتادگي فکري و پديده عجز علمي مي داند که به گذشته تاريخ تعلق دارد و بر اثر عادت و يا عقب افتادگي اجتماعي ادامه مي يابد و مانع از رشد فکري عمومي مي شود. بنابراين، بايد اين نوع پديده ها را از ميان برد.

اين ديدگاه به دو لغرش گاه خطرناک براي پيروان و يا هواداران مکتب مارکسيسم منجر شده است:

1 ـ اين ديدگاه سبب شده است که مارکسيست ها داراي انديشه اي شوند که بر اساس آن براي نابودي پديده حج تلاش کنند.

2 ـ نوعي ايدئولوژي سياسي براي آنان پيدا شود که با الهام گرفتن از آن، مواضع و فعاليت هاي سياسي خصمانه بر ضد مسلمانان داشته باشند.

اما مکتب اجتماعي فرانسوي (آگوست کنت و دورکهايم) ديدگاهي دارد که بر اساس آن، پديده حج، يا انديشه غير علمي است و يا انديشه اي مي باشد که رنگ اجباري دارد و جوامع، آن را بر افراد خويش تحميل مي کنند و شخصيت فرد در رويارويي با جبر عمومي اجتماعي، رخت بر مي بنند و از ميان مي رود.

آري، اين شيوه ها و يا تکيه کردن به آنها در بررسي پديده حج، موجب مي شود که انسان پژوهش گر و يا انديشمند به صورت يک ابزار فرمانبر در آيد و از ديدن واقعيت دور شود و در عمل، تنها خود را ابراز کند، آن هم در حالي که از هيچ کدام از دستاوردهاي تاريخي که جوامع بشري چه در قالب تلاش هاي فردي و چه در قالب تلاشهاي جمعي فراهم آورده اند و با آنها مي زيند تصور و انديشه اي ندارد.

پس از آن که به انديشه و روشي که با بررسي پديده هاي مختلف در جامعه توحيدي و يا حالت توحيدي ـ در صورت نبودن جامعه کامل توحيدي ـ سازگاري دارد، دست يابيم، مي توانيم به گردآوري و توجيه عناصر مختلف و جزئيات پديده توحيدي و از



--[13]--

آن جمله پديده حج بپردازيم. اکنون بر ماست که به منظور شناخت آن چه پيش تر گفته آمد و همان گونه که در واقعيت تاريخي وجود دارد، گامي ديگر به جلو برداريم; چراکه پديده توحيديِ حج، بر وفق ويژگي هاي جامعه اسلامي که مورد پژوهش قرار گرفته، شکل هاي مشخص و مفاهيم خاص خود را در زمان ها و مکان ها را پيدا مي کند.

در واقعيت تاريخي ـ به رغم دوران هاي مختلفي که دارد ـ پديده حج، با يک سري داده ها و پديده هاي فراوان ديگر، در حال تعارض و جدال و تأثيرگذاري بر يکديگر است. اين پديده ها به چهارچوب ها و منابع مختلف تاريخي اي وابسته است که با همديگر به سر مي برند، مي جنگند، شکل مي گيرند و به نظام کلي توحيدي شکل مي دهند.

به عنوان مثال، وابستگي هاي نژادي، ملّي، حکومتي و ديگر پديده ها بر واقعيت موجود، تأثير خويش را مي گذارد; زيرا در ارتباط هايي که با پديده هاي مختلف توحيدي در سطح فرد، گروه و امت دارد، هم تأثير مي گذارد و هم تأثير مي پذيرد و موجب مي شود که آن پديده توحيدي، شکل واقعي اش را پيدا کند.

از اين رو، ما از طريق ابزارهاي فکري و معنوي، اين توان را پيدا خواهيم کرد که واقعيت و حرکت آن پديده را با تمامي ابعاد و تضادهايي که در يک مرحله معين تاريخي دارد، بشناسيم و ثبت کنيم و نيز از همين طريق مي توانيم به برداشت هايي دست يابيم که بيان گر واقعيت تجربه و يا پديده موضوع پژوهش باشد و آن را به اذهان ما نزديک سازد.

اين تلاش به مسلمانان اجازه مي دهد که از طريق رويارو شدن با تجربه تاريخي خود و تحليل و ارزيابي آن، روياروي خودشان قرار گيرند; زيرا تجربه تاريخي جامعه اسلامي داراي ويژگي تقدس نيست، چنان که تجربه اي منحرف و بر خلاف توحيد هم نمي باشد. در اين که منبع تجربه تاريخي جامعه اسلامي، همان الگوي توحيدي است ترديدي وجود ندارد. امّا آن چه از اين الگو فراتر مي رود، تجربه اي است که تحت تأثير چند الگوي فاسد قرار گرفته است که عبارتند از: فرمانروايي، قدرت، تبه کاري، ستم، نژاد پرستي و... .

غور کردن در فهميدن ابعاد و پيامدهاي اين واقعيت، راه را براي به دست آوردن درس هاي فکري، اعتقادي و سياسي مي گشايد و به خواسته هاي نهضت اسلامي معاصر



--[14]--

از طريق پيوند دادن آن با الگوي توحيدي، خدمت مي کند و باعث تصفيه عوامل نا به ساماني و ازهم پاشيدگي مي شود که پيش از هر چيزِ ديگر به تجربه خاص جامعه اسلامي باز مي گردد. به رغم اين که باور داريم که وضعيت کنوني مسلمانان اساساً بر اثر روابط حاکم بين المللي به وجود آمده است، ليکن پروژه نهضت اسلامي خود را مسؤول مي داند که در آن واحد، هم روياروي استعمار قرار گيرد و هم روياروي نابه ساماني هايي که به تجربه تاريخي اسلامي بر مي گردد. چه، دست گذاشتن روي نقاط ضعف و انحراف، هيچ زياني به اسلام نمي رساند بلکه مسلمانان را از بسياري بت پرستي ها و انحرافات رها مي سازد که با تجربه تاريخي و نخستين آنان همراه بود و برنامه هايي را بهوجود آورد که به طرح ها و برنامه هاي قدرت خارجي اجازه نفوذ داد و زمينه مناسب را براي تأسيس پايگاه هاي حکومت آن در درون جامعه اسلامي فراهم ساخت.

حج پديده اي جهاني

در هر يک از اديان، جايگاه هاي مقدسي وجود دارند که پيروان اين دين بر طبق تقليدها و راه و رسم مشخص در مناسبت هاي مختلف به سوي اين جايگاه ها روي مي آورند. به عنوان نمونه اديان يهوديت و مسيحيت، بيت المقدس و آثار و مشاهد پيرامون آن را مرکز اصيل معنوي خود مي دانند.

در دائرة المعارف اليهوديه (1) چنين آمده است:

حج بيت المقدس که به نام زيارت ياد مي شد، در زمان فرا رسيدن سه عيد صورت مي گرفت: عيد حصاد، عيد فصح يهودي، و عيد مظال. حج بر تمامي يهوديان فرض بود البته به استثناي کودکاني که هنوز به سنّ بلوغ نرسيده بودند و زنان و نابينايان. شريعت حضرت موسي بر حاجي و يا زائر واجب مي کرد که با خودش هديه اي براي پروردگار ببرد. در بيت المقدس، مشاهد، بارگاه ها و جايگاه هايي هستند که مردم از هر کشور و شهري به سوي آن، بارِ سفر مي بندند .

همچنين در دين مسيحيت، حج(2) نام سفري است که انسان به وسيله اين سفر به زيارت مشاهد مقدس مي پردازد; نظير زيارت گاه سرور ما عيسي(عليه السلام) در فلسطين يا مراکز رهبران مقدس ديني در روم و يا مکان هاي مقدسي که به نام زاهدان و شهيدان مورد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابوالحسن ندوي، الأرکان الأربعه، ص279

2 . همان، ص282



--[15]--

قبول جامعه خوانده مي شود .

زيارت مشاهد روم از قرن سيزدهم به عنوان زيارت سرزمين مقدس، رواج يافت، هر چند به کلي موجب قطع زيارت سرزمين مقدس نشد و روم دومين شهر مهم پس از بيت المقدس به شمار مي رفت .

اما آيين هاي هندي نظير بودايي و برهمايي، داراي مشاهد و معبدهاي فراوانند.

بيش ترين اين مشاهد و مکان هاي مقدس در کنار رود گنگ مقدس قرار دارند.

جمعيت بسيار از مردم اين کشور، در اين مکان ها گرد هم مي آيند، تا در اين رود مقدس غسل کنند. برخي از اين مردم سالانه و يا چند بار در سال در آن جا گردهم مي آيند .(1)

پديده حج و زيارت از ديدگاه هر کدام از اين اديان و ديگر اديان، با توجه به موقعيتي که در نظام کلي آن دين مشخص دارد، از ويژگي ها و علايم معيني برخوردار است. همچنين، اين پديده در هر يک از اديان ياد شده و در ميان امت ها و يا ملت هاي پيرو اين اديان، نقش هاي چندي را بازي مي کند که سطح ها و قسمت هاي مختلف اجتماعي را که ساختمان کلي اجتماعي را تشکيل مي دهد در بر مي گيرد.

حج در جامعه توحيدي

و در ميان مردم براي ] اداي حج[ بانگ بر آور، تا ]زائران[ پياده و ]سوار[ بر هر شتر لاغري که از هر راه دوري مي آيند به سوي تو روي آورند .(2)

منظومه سامان دهنده فقهي

انجام عمل حج، يک کار خود سرانه نيست که شخص مسلمان با توجه به سليقه هاي شخصي اش و يا با تأثير پذيري از فضاي حقوقي و قانوني که روابط مختلف اجتماعي را در کشور متبوعش تنظيم مي کند هرگونه که بخواهد آن را انجام دهد و يا آن را براساس راه و رسمي که در ميان قبيله و يا طايفه او حاکم است به جاي آورد.

حج از يک سري اصول و قواعد دقيق فقهي تبعيت مي کند که از ديدگاه مسلمانان اين قواعد، همان شروط الهي و مکتبي است که هيچ فرد، يا گروه و يا ملتي در هيچ يک از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان، ص 285

2 . حج  : 29 ـ 27



--[16]--

مراحل تاريخ و در هيچ نقطه اي از نقاط زمين حق ندارد آن را تغيير دهد. حال، موقعيت اين فرد و يا گروه در حکومت و يا اجتماع هر چه باشد، تفاوت نمي کند.

اين نظام فقهي يک نظام تکامل يافته است که انديشه اي تکامل يافته و مستقل بر آن حکومت مي کند; زيرا اين انديشه فراتر از روابط افراد، گروه ها و ملت هاست. اين نظام فقهي که خواه ما کليات آن را مورد بررسي قرار دهيم و يا جزئياتش را، به پديده حج بعد فقهي توحيدي مي دهد و اين بعد فقهي از مجموع انگزه ها، باورها و اعمال حاجيان فراتر مي رود، بدون آن که رابطه اش با عمل حج قطع شود و يا با آن در تضاد باشد بلکه اين نظام، نقطه آغاز و رسيدن به حالت فطري انساني را تشکيل مي دهد.

اين حالت، منظومه فقهي مزبور را به وجود مي آورد و معيار فطرت انساني است و انسان رفتار فردي و اجتماعي خويش را بر اساس همين منظومه فقهي تنظيم مي کند و از آن آغاز و بدان رجوع مي کند; زيرا مسلمانان باور دارند که با اين کار در مسير رشد و شکوفايي شخصيت وزندگي خود درطول تاريخ ـ بر وفق شيوه توحيدي ـ گام بر مي دارند.

غور کردن در فهميدن معاني و مفاهيم منظومه فقهي که پديده حج را سامان مي بخشد فوايد علمي فراواني دارد که شاخه هاي مختلف علوم انساني مربوط به قانون را مي توان در ميان آن ديد: فلسفه قانون، علم قوانين، علم سياست، جامعه شناسي قانوني، قانون تاريخي مقارن. و اين، در حالي است که فلسفه قانون غربي و عرفي بر پايه اصل قدرت و چيرگي مادّي استوار است.

قانون از ديدگاه غربي به معناي فرض حدود و تعادل هايي است که بر پايه نيروي مادي استوار است. حال، اين نيرو قبيله باشد، يا گروه اجتماعي، يا ثروت و يا حکومت. به بياني روشن تر: نا به ساماني در نقطه آغاز اين حدود به چشم مي خورد; زيرا حدودي که در اين جا فرض شده است، همان حدود نيروي حاکم مادي است و توازني که فرض شده، توازن هاي منافع نيروهاي پيروز مي باشد، به گونه اي که اصل برابري در اين جا که به بخشي از اجتماع تعلق دارد، خويش را به عنوان سامان دهنده اصول کلي و اجتماعي مطرح مي کند. ] = اقليت بر اکثريت حاکم است [. بنابراين، وحدت پيرو اصلي است که پايه اش چيرگي با قدرت و نيرو مي باشد. در حالي که مي بينيم اسلام توحيد و وحدت را به عنوان يک اصل و هدف مطرح مي کند و لذا در مفهوم اسلامي اش به معناي وحدت



--[17]--

نيروي کوچک و حاکم بر اکثريت نيست، بلکه به معناي وحدت مدار هستي انسان است و نابه ساماني، عنصري است که بعدها بر آن عارض مي شود.

و اين وحدت هستي و فطري، اجباري نيست; زيرا ساختمان آن بر پايه اقليت استوار نيست، بلکه از همان آغاز به جلوه گاه محور توحيدي وابسته است.

با توجه به آن چه گفته آمد، باب نقد و سؤال درباره بسياري از موضوعات فکري حاکم بر جهان باز مي شود: راجع به اصول قانون گذاري و موقعيت انسان نسبت به آن، تاريخ نظام قانوني و رابطه آن با حرکت مردم و ملت ها در زمان حاضر. چه، استمرار نظام فقهي اسلامي و پايداري مدار اين نظام، طرفي ديگر از سکه تلاش هميشگي براي آزاد شدن از ذلت بردگي است. بنابراين، شريعت اسلامي ـ اگر اين بيان درست باشد ـ با اين معنا، به طور هميشه و پايدار مسأله آزادي از وحدت بت پرستي و رفتن به سوي وحدت توحيدي را مطرح مي کند. و پايداري بدين معنا، عيناً همان حرکتي است که انسان را به سوي وابستگي به ارزش هاي والاي توحدي سوق دهد: اي انسان، حقا که تو به سوي پروردگار خود به سختي در تلاشي و او را ملاقات خواهي کرد .(1)

بعد عقيدتي: توحيد و دوري از زشتي ها

اسلام به عنوان يک باور در انديشه و عمل پيروانش، انديشه اي ر درباره آفريدگار تثبيت مي کند که مفاد آن چنين است: خداوند بالاتر از تمامي صفات و همانندي هايي است که ممکن است انسان مسلمان آنها را در تجربه و واقعيت عيني زندگي اش ببيند، بدين معنا که مجسم کردن خداوند بر وفق شکل و پديده اي مشخص محال است و اين، بر خلاف آن چيزي است که انسان در ارتباطش با خدا بدان پناه مي برد، تا آن را واسطه اي ميان خود و خدا قرار دهد و اين واسطه ممکن است به شکل هاي مختلفي باشد: تصويرها، بت ها، تنديس ها، طبقه کاهنان و يا بشر که به صورت فرد باشد، يا طبقه و يا طايفه و يا هر شکل اجتماعي ديگر و اين، همان چيزي است که آيه قرآن بدان تأکيد مي کند: و هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، ] بگو [ من نزديکم و دعاي دعاکننده را ـ به هنگامي که مرا بخواند ـ اجابت مي کنم. پس آنان بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد که راه يابند .(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انشقاق : 6

2 . بقره : 186



--[18]--

اسلام پيروانش را ملزم مي سازد که به منظور ارتباط با خداوند بلند مرتبه، از هر واقعه اي که موجب مي شود آنان از وقايع مادّي و بشري و از سلطه آفريدگان آزاد و رها شوند، دوري گزيند. ليکن اين پيوستن به کمال مطلق بدين معنا نيست که آفريدگار جهان، جدا از هستي است، بلکه نشانه هاي او در سراسر هستي پراکنده است و از اين جا انسان مسلمان به ايجاد تعادل در رابطه توحيد با محيط طبيعي و مادّي اش مي پردازد، بدون اين که هيچ کدام از اين پديده هاي هستي را با آفريدگار بلند مرتبه اش مقايسه کند بلکه وي در اين پديده ها نسبيت، محدوديت، دگرگوني و جزئيت را مي بيند، در حالي که خداوند نامتناهي و مطلق است و اين ويژگي ها در او راه ندارد.

از آن جا که خدا مطلق است، راه نيز پايان ندارد و اين راه همان راه انسان به سوي خدا است. او به اندازه پيشرفت واقعي که به سوي خدا دارد، در حال نزديک شدن دايم به اوست. ليکن اين نزديکي، نسبي است و انسان گام هايي را به سوي خدا برمي دارد، بدون اين که بتواند آن را طي کند. به بياني روشن تر: انسان زمينه ابداع و خلاقيت و زمينه پيمودن راه تکامل تا بي نهايت را دارد.(1)

مجموعه شعايري که مسلمانان به انجام آنها مي پردازند، در همين فضاي اعتقادي قرار مي گيرد; زيرا هدف آنان از انجام اين شعاير آن است که به خدا نزديک شوند و او را تعظيم کنند و بر ضدّ هر آن چه مانع از اين حرکت توحيدي مي شود، بشورند; چراکه انجام شعاير به معناي تعظيم خود چيز نيست، بلکه باعث نزديکي شخص به خداوند مي شود: اين است ]فرايض خدا[ و هر کس شعاير خدا را بزرگ دارد در حقيقت، آن ]حاکي[ از پاکي دل هاست .(2)

با اين معنا، شعار حج، مفهوم و شيوه توحيدي فراگير پيدا مي کند که انسان مسلمان در ظاهر و صورت و با زحمات از طريق رفتار سياسي و اقتصادي و با نگاهي که به خود و ديگران دارد آن را در پيش مي گيرد.

حج عامل تزکيه و تعادل رواني، فکري و عاطفي

ولي کساني که ايمان آورده اند، به خدا محبت بيشتري دارند .(3)

بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالي که گرد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمّد باقر صدر، مقدّمات فيتفسير الموضوعي للقرآن، دار التوجيه الاسلامي، سال 1980، ص152

2 . حجّ /32.

3 . بقرة /165.



--[19]--

آورده ايد و تجارتي که از کسادش بيمناکيد و سراهايي را که خوش مي داريد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وي دوست داشتني تر است، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را ]به اجرا در[ آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمايي نمي کند .(1)

اسلام به انسان ـ چه به معناي فردي و چه به معناي اجتماعي آن ـ با اين ديد مي نگرد که هميشه به مجموعه اي از روابط و موقعيت هاي اجتماعي که او را در ميان گرفته است، وابسته است; چرا که انسان موجودي مطلق و فراتر از نظام مادّي و علتّ ها و عوامل عيني و واقعي نيست ليکن او مي تواند از جبر طبيعي، وراثت، تاريخ و جامعه بهره برداري کند و اداره کننده دنياي مادّي باشد; يعني بر جهان هستي حکم براند و اين مسير علمي، از خاک تا خدا را طي کند و در اين مسير است که مي توان فلسفه ساختن ذات انسان و جهت و فلسفه آن را پيدا کرد. ساختن ذات در اسلام به معناي رياضت منفي نيست بلکه به معناي تربيت مثبت است.(2)

حج به عنوان شيوه اي فردي و اجتماعي مي خواهد وضعيت انسان مسلمان را از يک پديده منفي ـ که محصول مشکلات خانوادگي و يا طبقاتي و ديگر روابط مختلف اجتماعي است ـ به يک پديده مثبت مبدل سازد که مي تواند با الهام گرفتن از عقيده توحيدي و بنيادهاي مختلف توحيدي که اداره تکامل يافته اي را تشکيل مي دهد، اين وضعيت را فراگيرد و آن را پشت سرگذارد.

با اين معنا، حج در فرايند ساختن ذات مسلمان، موقعيت برجسته اي دارد; زيرا از اهداف مشخص و ابزار تاريخي مشخص برخوردار است.

بنابراين، حج مي خواهد روابط و کارهاي مشخصي را تثبيت کند که از حدود روابط و کارهاي شخص مسلمان در يک جامعه و محيط معين فراتر برود.

به عنوان مثال وقتي که انسان مسلمان تصميم مي گيرد که فريضه حج را انجام دهد، در حقيقت در مسيري گام نهاده است که بايد آگانه به يک سري مقررات عمل کند. اين مقررات از به اجرا گذاشتن شرايط حج و بايسته هاي آن از قبيل پرداختن خمس و زکات و مراقبت هوشيارانه از رفتارش آغاز مي شود; زيرا وي از سوي خودش و جامعه اي که او را در برگرفته است، وجدانش را مراقب قرار مي دهد و اين حالت جديد، در لحظه اي که

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . توبه : 24

2 . دکتر علي شريعتي، خود سازي انقلابي، از کتاب انقلاب ايران: الجذور الايديولوجيه. گرد آوري دکتر ابراهيم دسوقي شتا، الوطن العربي، سال 1979، شماره 89



--[20]--

وي راهي حج مي شود، در اثناي حج و در مراحل بعدي که تا پايان عمر(1) و در تمامي روابطش با مردم کشيده مي شود، به او دست مي دهد.

اين تصميم آگاهانه اداي حج، مستلزم مجموعه کارهايي آگاهانه در مراحل مختلف حج است.

سفر و خستگي ها و دوري از خانواده و اجتماعي که انسان مسلمان در آن قرار دارد، حالت جديدي در وي ايجاد مي کند: او از فشار سختي هاي موجود رها مي شود و به عمليات آزاديبخش مي پردازد و در هنگام رويارويي با پرستش بت هاي مختلف; همچون قدرت، ثروت و مقام، بندگي خويش به خدا را در جايگاه نخست قرار مي دهد. به عنوان نمونه در هنگام احرام، لباسش را بيرون مي آورد و همانند ديگر حاجيان جامه محلي و گروهي خويش را کنار مي گذارد. بيرون آوردن جامه در اين جا داراي مفهوم نمادين است و تأکيد مي کند که شخص حاجي بايد امتيازهاي حکومتي و يا مالي را ـ که اين جامه نشان گر آن است ـ کنار بگذارد و تنها به وابستگي اش به خدا و برابري کاملش با ساير مسلمانان پاي فشارد.

همچنين خودداري حاجي از مقداري از نيازهاي رواني و بيولوژيکي (آميزش و ازدواج) مفاهيمي چون تعادل، توانايي تحمل محروميت و توانايي بر فداکاري و ايثار را در ذهن فرد مسلمان جاي مي دهد و اراده و تن را در برابر نيازهاي مختلف مادّي و رواني مقاوم مي سازد; يعني وي بر شيوه اي تربيتي فردي و اجتماعي بر وفق قانون توحيدي پاي مي فشارد و عمل مي کند و مي تواند حالت نا به هنجاري را که انسان در برابر نيازمندي ها و دارايي هاي گوناگونش در آن به سر مي برد، پشت سرگذارد.

در حج، نيروهاي عاطفي به هنجار نسبت به ديگران رشد مي کند و ثابت مي شود که انسان مي تواند عواطف فردي خويش را زيرپاگذاشته، آن را نثار جامعه کند و اين آثار حج، همان مفاهيم و پيام هاي داستان ابراهيم خليل و همسرش مي باشد و نيز پيامد تجربه اي است که اين دو بزرگوار در مراحل مختلف هجرت به سوي اين مکان دور (مکه) در سعي هاجر براي به دست آوردن آب و در تصميم ابراهيم بر سر بريدن فرزندش اسماعيل، انجام دادند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . درانديشه رايج مي بينيم که اگر حاجي مرتکب خطايي شود مردم به شدت از او انتقاد مي کنند، در حالي که اگر يک فرد معمولي همين خطا را مرتکب شود، آنان چندان توجهي به او ندارند.



--[21]--

داستان ابراهيم در قرآن

ابراهيم در خانه يکي از بزرگ ترين خادمان شهر، چشم به جهان گشود که بت ها را مي تراشيد و آنها را مي فروخت و از بت بزرگ نگهباني مي کرد و از طريق عقيده و نيز از طريق خادمان با آن تماس مي گرفت .

ليکن در همين فضاي حاکميت بت پرستي، ابراهيم به نابود کردن بت ها پرداخت; رويدادهايي که در پي اين بت شکني به وقوع پيوست، به سفر او به سرزمين شام انجاميد و از اين جا، وي مأمور شد که راهي درّه تنگي شود که کوه هاي صاف از هر سو آن را در ميان گرفته است و گرسنگي، سخت بر او فشار آورد. نيز ابراهيم مأمور مي شود که همسر و نوزادش را ] در آن درّه [ رها کند و به اين فرمان تن در دهد. تشنگي بر کودک غلبه مي کند و مادر را وا مي دارد که به جست وجوي آب بر خيزد، در حالي که مي داند: در جستجوي اسباب، هيچ گونه تضادي با ايمان و اعتماد به خدا ندارد. اين مادر، در عين اين که نگران است، نا اميد نيست و ايمانش کامل است .(1) چه، حرکت هاجر در اين جا آميخته اي از ايمان و اعتقاد به خدا و اتکاي به خود است و براي يافتن آب تلاش مي کند.

در اين داستان، مفاهيم متعدد رواني، عاطفي و فکري به چشم مي خورد و نقطه اوج آن در وجود بانويي ديده مي شود که در سرزميني دور دست و خشک قرار دارد.

همچنين در داستان مي بينيم که ابراهيم به سربريدن فرزندش اسماعيل تصميم مي گيرد و بدان اقدام مي نمايد و سپس به جاي او قرباني مي کند; زيرا هدف سر بريدن اسماعيل نبوده بلکه هدف سر بريدن محبتي بوده که با محبت الهي کشمکش و تضاد داشته است و اين محبت با قرار دادن کارد بر گلوي اسماعيل، سر بريده شد. اسماعيل به دنيا آمد، تا زندگي کند، شکوفا شود و فرزند بياورد و در ميان فرزندان او، آخرين پيامبر، گام در عرصه هستي بگذارد.(2)

داستان هاي مختلفي که در قرآن آمده است، خط پيوندي را منعکس مي کند که اسلام ميان مکتب محمدي و خط توحيد و قيام بر ضد بت پرستي و حکومت و پرستش بت ها ـ خواه اين بت ها به صورت اجسامي بي جان باشند و يا به صورت انسان ـ کشيده است.

خط توحيد در نگاهي که به تاريخ دارد ـ آن گونه که داستان ابراهيم و ديگر داستان ها بيان مي کند ـ شيوه روشني را تثبيت مي کند که بر پيوند دوره هاي گوناگون تاريخ گذشته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان، ص253

2 . همان، ص 254



--[22]--

بشري استوار است. بنابراين، اسلام هم خودش را به کلي از تجربه ها و وقايع پيش از خود، بريده و جدا نمي داند، بلکه خود را نتيجه و پايانه خط برخوردها و درگيري ها با بنيادهاي گوناگون و رسوم و عادت هايي مي داند که مي خواسته به خط توحيد ضربه وارد کند و خط شرک و بت پرستي بر قرار سازد، خطي که خودش را با اشکال گوناگون عرضه مي کند و نقطه مشترک همه اين اشکال شرک آن است که بت، يا فرد و يا گروه مشخصي را مرکز جهان هستي و منبع قدرت آن بسازد.

ديدگاه اسلامي درباره حرکت تاريخ و در پرتو آن چه پيش تر گفته شد، تقسيم بندي تاريخ به چند مرحله مشخص را ردّ مي کند. اين تقسيم بندي از يک معيار تجزيه گرايي نشأت مي گيرد و هر مرحله بعدي را نابود کننده مرحله قبلي اش مي داند و همچنين براساس ويژگي هايي که بر پايه واقعيت تجربه صنعتي در جامعه معاصر غربي وجود دارد، يک خط تکاملي براي حرکت تاريخ ترسيم مي کند.

مکتب مارکسيم، سطح تحول نيروي تکنولوژيک را معيار پيشرفت و عقب افتادگي مي داند. در حالي که مکتب جامعه شناسي بر اين باور است که حالت فکري معيار تکامل تاريخي مي باشد.

بر اين اساس، براي معيارهاي پيشرفت و عقب افتادگي، ديدگاه نابه ساماني به وجود مي آيد که معيارهاي عدالت را از معيارهاي نيرو (تکنولوژي و علوم) جدا مي سازد و حتي پا را از اين فراتر مي گذارد; زيرا معيارهاي عدالت را وابسته و يا پيرو معيارهاي نيرو قرار مي دهد. از اين جا مي فهميم که اين مکتب به تدريج، آلت دست جوامع صنعتي در هنگام رويارويي آنان با جوامع عقب افتاده قرار گرفته است که سياست تخريبي و ويران گري جوامع پيش رفته را در حق جوامعي که از لحاظ نيرو و ثروت به پايه آن ها نمي رسند، توجيه مي کند، تا آن جا که انسان مي بيند که فلسفه هاي معاصر غربي، معيارهايي را پذيرفته اند که ويژه جامعه صنعتي است و همين معيارها را معيار حق و عدالت (حق و عدالت خود) قرار داده اند.

از اين جا در مي يابيم که چه قدر اين ايدئولوژي ها به سادگي به زباني تبديل مي شود که خشونت جوامع صنعتي در رويارويي با جوامع عقب افتاده را توجيه مي کند. مگر نه اين است که فرانسه با شعار انقلاب فرانسوي مصر را اشغال کرد؟ و آيا اتحاد جماهير



--[23]--

شوروي با شعار پيشرفت و سوسياليزم، به افغانستان تجاوز نکرد؟ اين فلسفه ها پس از آن که از شعارهاي خويش سپر محکمي براي نگهداري از تن خود مي سازد، در بين راه آنها را مي خورد. به عنوان نمونه، بلعيدن اصل برابري در انديشه ليبراليستي و اصل از ميان بردن استثمار در انديشه مارکسيستي از سوي اين دو مکتب بر روي ميزِ بازي ابزارکار و بازار آزاد انجام شد; زيرا برابري و آزادي در اين جا به معناي آزادي مالک ابزار کار و مالک بازار است.

در هيچ حالتي امکان ندارد که انديشه اسلامي با اين گونه فلسفه ها سازش کند; زيرا در هيچ حالتي امکان ندارد که مسلمانان جامعه فرعوني را پيشرفته تر از جامعه ابراهيم خليل(عليه السلام) بدانند، آن هم به اين دليل که جامعه فرعوني از قدرت و ثروتي بيش تر برخوردار است.

چنان که امکان ندارد که مسلمانان جامعه عباسي و اموي را ـ که پيش از آن بوده است ـ يک الگوي پيشرفته تر از حکومت مدينه بدانند که پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) آن را بينان نهاد و دليل آن هم اين باشد که اين دو جامعه از لحاظ مادي و تکنولوژي از جامعه مدينه پيشرفته تر بوده اند. چه، مسلمانان حکومت پيامبر(صلي الله عليه وآله) را الگويي مي دانند که حکومت هاي آينده را بر اساس آن قرائت مي کنند و به مقدار نيرويي که حکومت مدينه و يا هر حکومت ديگر از آن برخوردار است، کاري ندارند.

در اين جا معيارهاي عدالت و توحيد و تقوا باقي مي ماند و همين معيارهاست که عنصر پايدار در قرائت سرشت پيوستگي اجزاي پديده حج است. بالطبع اين سخن به هيچ وجه بدين معنا نيست که اسلام اصلي را مطرح مي کند که در تضاد هميشگي با ديگر معيارهاست بلکه واقعيت آن است که اسلام معيار توحيد را محور سامان دهنده و حاکم بر معيارهاي نيرويي مي داند که بر اساس خط توحيد و عدالت سنجيده مي شود و لذا اين معيارها يا با معيار توحيد پيوند دارد، يا با آن متفاوت است و يا ناقض آن مي باشد. بدين سبب، مي توانيم بفهميم که چرا مسلمانان تجربه مدينه را معيار قرائت و شناخت تجربه هاي بعدي مي دانند؟ دليل اين نظرگاه مسلمانان آن است که تجربه مدينه معيار عدالت و توحيد است، هر چند اين معيار با معيارهاي مدنيّت و نيروهاي مادّي تفاوت دارد.



--[24]--

بدين ترتيب، اسلام انديشه اي را ارائه کرده است که در هيچ حالتي به افراد مسلمان يا به قرآن امت اسلامي و يا به جهان مستضعفين در سطح جهاني، خيانت نمي کند.

به دلايلي که گفته شد، مي گوييم: اسلام آن چه را که پيش از او بوده است و در نتيجه، غير خودش را نفي نمي کند بلکه ديدگاهي را براي پيروانش به وجود مي آورد که در برخورد با ديگران به آنان اجازه دهد که تجربه توحيدي را از تجربه بت پرستي جدا سازند و شيوه توحيدي را فرا گيرند و شيوه بت پرستي را طرد کنند.

از جمله چيزهايي که اين شيوه و اين ديدگاه را توجيه مي کند، وضعيت حج در زمان پديدار شدن اسلام و برخورد اسلام با آن است. به عنوان نمونه قريشيان در آن زمان به همراه حاجيان وارد عرفات نمي شدند بلکه در حرم درنگ مي کردند و مي گفتند: ما خانواده خداوند در شهر او; و ساکنان خانه او هستيم و نيز مي گفتند: ما حُمس هستيم. هدف آنان از اين رفتار، اين بود که از ديگران جدا شوند و موقعيت دوران جاهليت خويش و مقام و برتري را که داشتند، حفظ کنند.

از اين رو، خداوند اين امتياز جاهلي آنان را از ميان برد و به آنها دستور داد که همانند ديگر مردمان عمل و در عرفات وقوف کنند و فرمود: سپس به طريقي که همه مسلمانان باز گردند، برگرديد .(1)

از نشانه هاي حج در دوران جاهليت اين است که حج يکي از اعياد مردم اين دوره و نيز جايگاهي براي مباهات به نژادهاي قبيله اي و آثار پدران و سرگرمي و دشمني بوده است. از اين رو، قرآن اين رفتار را رد کرده، در آيه اي مي گويد: در اثناي آن جماع نکند و فسقي از او سر نزند و جنگ نکند .(2)

نشانه هاي اين روش در چيرگي شيوه شرک و بت پرستي، از آن جا آشکار مي شود که اعمال مشخصي را استوار مي سازد و اعمال ديگري را که در قبل رايج بوده است، دور مي افکند، تا مسير خالص توحيدي را ترسيم کند و ويژگي هاي تجربه ابراهيم و آثار او را جاودانه سازد و نيز دعوت و آموزه هاي او را از لحاظ اعتقادي و عملي تجديد کند.

اين پيوند حج با خط توحيدي مکتب اسلام در گذشته، پس از گذشت سيزده قرن، از سوي مسلمانان در قرن بيستم نيز ادامه دارد. به عنوان نمونه، محمد اسد در توصيف تجربه خويش در حج مي گويد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 197

2 . بقره : 197



--[25]--

وقتي روي آن تپه ايستادم و به پايين به سمت دشت عرفات که آن را نمي ديدم چشم دوختم، احساس کردم که گويي زميني تيره رنگ پيش روي من است، زميني که چند لحظه پيش مرده بود و اينک با حرکت امواج انساني در آن، زندگي از نو آغاز شده است. فضاي عرفات مالامال از صداهاي شگفت انگيز ميليون ها زن و مردي است که در قالب بيش از هزار و سي صد حج، فاصله ميان مکه و عرفات را پياده ويا سواره پيموده اند. چرا که صداها و گام هاي آنان و نيز صداها و گام هاي حيواناتشان، بيدار و از نو شنيده مي شود: من آنان را مي بينم که راه مي روند، سوار مي شوند و گرد هم مي آيند; يعني تمامي آن ميليون ها حاجي با لباس هاي سفيدشان در طي هزار و سي صد سال. برادراني دارم از سمت راست و برادراني دارم از سمت چپ و هيچ کدام آنها را نمي شناسم، ليک هيچ کدام از آنان با من بيگانه هم نيست .(1)

در تجربه حج ديگر چنين مي خوانيم: انسان وقتي که در مکه مکرّمه، خاستگاه اسلام و در مدينه منوره، جايگاه نخستين حکومت اسلامي حضور مي يابد، از خاطرات اين سرزمين ها درس هاي معنوي بزرگي مي گيرد: در اين جا وحي فرود آمده و از اين جا پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) برخاسته است، در حالي که انسان ها را فرا مي خوانده و مژده و بيم مي داده است. در اين مکان ها نخستين دعوت کنندگان اسلامي شکنجه شده و برخي از آنان در رويارويي با طاغوت به شهادت رسيده اند و از همين مسير، مسلمانان از مکه به مدينه هجرت کردند .(2)

همان گونه که تجربه حج با شيوه توحيدي در تاريخ پيوند دارد، پس از فراخواني اسلامي درگيري ميان خط عمل توحيدي و خط بت پرستي و حکومت ادامه دارد.

از اين رو، در تاريخ اين پديده و واقعيت فعلي آن، مجموعه اي از پديده ها و عملکردهايي را مي بينيم که تلاش مي کند بر اين تجربه ضربه بزند و يا دست کم آن را تضعيف کند و به صورت يک عمل ظاهري و بدون محتوا در آورد.

به عنوان نمونه در بسياري از دوران هاي تاريخي پس از مرحله نخست اسلام مي بينيم که نابه ساماني عمومي در ساختار جامعه اسلامي بر پديده حج بازتاب هايي داشته است; زيرا تعيين مسؤول حج از سوي سلاطين و امتيازات و فعاليت هاي مختلف ديگري که از بايسته هاي اين مسؤوليت مي باشد، موجب مي شود که اين مقام فرصتي را

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . محمد اسد، الطريق الي مکه، دار العلم للملايين، ص 404

2 . محمد خنسه، مجلّة الحکمه، شماره 4، ص 701



--[26]--

براي پيشرفت، گردآوري ثروت و توجيه شرعي در آمدها و منافع گوناگون پيش آورد. چنان که نابه ساماني عمومي در دوره هايي مشخص، موجب شده است که چندين مسؤول براي حج تعيين شود و در نتيجه، فاصله جغرافيايي يا نژادي و يا مذهبي ميان حاجيان بهوجود آيد.

افزون بر اين نابه ساماني ها، گروه هاي بسياري در ميان راه به کاروان هاي حاجيان هجوم مي آورند و اموال آنان را به يغما مي برند. همچنين، بازرگانان و عرب هاي بياباني در مکه تلاش مي کنند که حيوانات را با قيمت گزافي به آنان بفروشند.

در حال حاضر، ما شاهد محدوديت هاي سياسي از سوي کشوري هستيم که مسلمانان در آن زندگي مي کنند که مانع از آزادي در اعمال حج مي شود، به ويژه محدوديت هايي را که خود کشوري که مکه در آن واقع شده ايجاد مي کند.

چه، در آن جا محدوديت ها، مراقبت هاي امنيتي و سياسي و دخالت هايي به چشم مي خورد که اجازه نمي دهد حاجيان آن گونه که مي خواهند حج را برگزار کنند.

با اين وجود، پديده حج همچنان زنده است و هر سال نيرومندتر و گسترده تر مي شود. تعداد حاجيان در سال 1980 نزديک به يک ميليون رسيد، در حالي که در سال 1914 هفتاد هزار بوده است.(1) سرانجام، درگيري ميان اين پديده و تمامي پديده ها و روابطي که مانع از برگزاري آن به اين و يا آن شکل مي شود همچنان ادامه دارد.

بعد سياسي حج

قبايل وقتي که در موسم حج عازم مکه مي شدند، هرکدام از آنها نشان هاي خاص، بت ها و جامه هاي خويش را با خود حمل مي کردند و بدين وسيله بر برتري قبيله اي و برتري مقامش در ميان ديگر قبايل پاي مي فشردند. ليکن حج پس از اسلام، بنياد تازه اي را استوار ساخت که با تمامي اين اعمال و شعارها در تضاد بود و حتي آنها را از ميان برد و يک وضعيت توحيدي خالص را به وجود آورد که مسلمانان را قادر ساخت تا در برابر همبستگي هاي مختلف از قبيل مليت و قبيله و امثال آن مقاومت کنند.

از اين رو، آن گونه که ملّي گرايي، ديگر ملت ها را بلعيده اند مسلمانان را نمي بلعند و اينان قرباني آن نمي شوند و کشورهايشان که بر حسب انگيزه فطري، عاطفي و نژادي آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . دائرة المعارف الاسلاميه، شماره 103، سال 1975، قاهره، مادّه حج .



--[27]--

را دوست مي دارند ـ قبله اي نيست که به سوي آن روي آورند و کعبه اي نيست که آن را زيارت کنند، بلکه مسلمانان را يک قبله هست که شرقي و غربي، عربي و غير عربي به سوي آن رو مي کنند و اين قبله، همان کعبه است که هندي و افغاني و اروپايي و آمريکايي... آن را حج مي کنند. از اين رو، حج پيروز شدن بر ملي گرايي هاي ميهني، نژادي و زباني است که گاهي برخي از ملت هاي اسلامي زير فشار عواملي بسيار، طعمه آن مي شوند. در حج تمامي ملت هاي اسلامي از تمامي جامه ها و لباس هاي منطقه اي خويش که برخي از برخي ديگر تشخيص داده مي شوند و گروه هايي نسبت به آن تعصب نشان مي دهند، برهنه مي شوند و همگي يک لباس را مي پوشند که از آن در زبان دين وقفه و در اصطلاح حج و عمره به نام احرام ياد مي شوند. کوچک و بزرگ، رييس و مرئوس، ثروتمند و فقير سرهايشان را برهنه مي کنند و همگي با يک زبان يک سرود را مي خوانند:

لَبَّيْک ، اَللَّهُمَّ لَبَّيْک ، لَبَّيْکَ لا شَرِيکَ لَکَ لَبَّيْک، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النّـِعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْک ، لا شَرِيکَ لَکَ لَبَّيْک .(1)

از ديدگاه امام خميني(قدس سره) طواف پيرامون کعبه، رمز آن است که گردش پيرامون هر اصلي حرام است، مگر پيرامون اصول الهي و سنگ زدن به شيطان، رمز آن است که بايد تمامي شياطين آدمي و جنّي در زمين را از خويش راند.

اي حاجيان! اين پيام پروردگارتان را به ملت هايتان با خود ببريد که جز خداي را نپرستيد و جز او در برابر هيچ کس سر فرود نياوريد .(2)

حج يکي از گردهمايي هاي مسلمانان است و از لحاظ فراگيري و گستردگي، مهمترين و زيباترين آن ها به شمار مي رود و اين گردهمايي ها عبارتند از:

1 ـ گردهمايي که در سطح يکي از محله هاي يک شهر برگزار مي شود و روزانه پنج بار تکرار مي گردد; يعني نماز جماعت که خداوند آن را سنت نهاده است.

2 ـ دومين گردهمايي درسطح يک شهر و در هر هفته يک بار تشکيل مي شود و خداوند براي انجام اين گردهمايي نماز جمعه را وضع کرده است.

3 ـ سومين گردهمايي در سطح تمامي جهان اسلام برگزار مي شود.(3) زيرا در اين گردهمايي، مسلمانان از نقاط مختلف کره زمين با يکديگر ديدار مي کنند، تا با همديگر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ابوالحسن ندوي، الارکان الاربعه، ص 263 و 264

2 . نامه امام خميني(قدس سره) به حجاج، سال 1399 هجري.

3 . دکتر محمد سعيد رمضان بطوئي، مقدّمه کتاب مناسک حج وعمره، ص12



--[28]--

آشنا شوند و به تبادل ديدگاه ها و تجربه ها بپردازند و يگانگي خود را بر ديگر يگانگي ها; نظير وابستگي هاي مختلف تاريخي، اجتماعي و فرهنگي چيره سازند.

احمد شلبي از تجربه خويش در حج اطلاعات ارزنده اي ارائه مي دهد و به نقاط زيرا اشاره مي کند:

ـ حج گردهمايي مسلمانان است که در آن نمايندگاني برگزيده نشده اند که برحاجيان احساس برتري کنند و به جدال بپردازند بلکه در به روي هرکس که بتواند در اين گردهمايي بزرگ شرکت کند باز است.

بنابراين، حاجيان نمايندگان تمامي شهرها و حتي تمامي روستاها هستند و نيز از جانب همه فرهنگ ها و طبقات نمايندگي مي کنند.

ـ از آثار حج، آشنايي طوايف مختلفي است که از چهار گوشه جهان اسلام آمده اند. هر زمان که در حال انجام اين فريضه بودم و با دوستان از اين جا و آن جا مي نشستم، به بررسي مشکلات جهان اسلام مي پرداختيم.(1)

ـ از آثار مهم حج که من از طريق ارتباط با کشورهاي مختلف در جهان اسلام به عمق آن پي بردم آن است که در بسياري از اين کشورها، براي نام حاجي که نام کسي است که اين فريضه را انجام داده باشد، ارزش خاصي قائلند. اهميت اين نام به آن جا مي رسد که حتي پسران آن را از پدران و اجداد خود به ارث مي برند، چنان که اين موضوع در کشورهايي چون اندونزي، مالزي و سودان رايج است. شخصي که به حج رفته و سپس اين نام را پيدا کرده است، هرگز فراموش نمي کند که بايد به پاکي و درستکاري روي آورد تا سزاوار اين نام باشد.(2)

مفاهيم مختلف سياسي که اين پديده در جامعه اسلامي آنها را در خود دارد، ويژگي هاي خاص اين جامعه را در بر دارد; زيرا سياست يک بنياد مستقل و جدا از ساير جوانب و ابعاد زندگي فردي و اجتماعي نيست بلکه سياست در ضمن يک عمل فراگير و داراي ابعاد مختلف قرار دارد که اين عمل به شيوه سياسي اسلامي بعد توحيدي مي دهد.

از اين جا متوجه خواهيم شد که برخي از تحليل گران و پژوهشگران در فهميدن مفاهيم حج در دو موضوع دچار خطا شده اند:

1 ـ موضوع نخست اين که سعي مي کنند حج را به پديده اي صرفاً تعبدي مبدل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان، ص 163

2 . همان، 162



--[29]--

سازند و به اجراي برخي از احکام و واجبات بسنده کنند، آن هم با اين ديدگاه که اين احکام اعمالي است که هيچ ارتباطي با ساير ابعاد زندگي اجتماعي ندارد و شما مي توانيد در بسياري از پژوهش ها و موضع گيري هاي سازمان هاي مختلف سياسي اين ديدگاه را ملاحظه کنيد. اين نظريه، موضع وعملکرد تاريخي را منعکس مي کند که در طول تاريخ با پديده حج درهم آميخته اند. ليک اين گونه نگرش به پديده حج نتوانست تمامي اين پديده را بپوشاند و آن را فراگيرد، مگر در دوره هاي معيّني از تاريخ و اين پديده همچنان زنده باقي ماند که به زندگي تحرک مي بخشد و به انتظار فضايي مناسب است، تا به عنوان يکي از ارکان جامعه توحيد، سرشت نخستين خويش را باز يابد.

2 ـ موضوع دوم، موکول کردن حج به يک کنفرانس سياسي سالانه بر طبق روشي است که ما در عملکردهاي جديد سياسي شاهد آن هستيم; يعني در گردهمايي و يا کنفرانس حزبي و امثال آن. خطاي اين نظرگاه در اين نهفته است که برداشت جديد از سازمان هاي سياسي را بر پديده حج افکنده اند، در حالي که حج، اصول و انديشه خاص خود را دارد و اين اصول و انديشه در پديده حج خود را نشان مي دهند و ابعاد عقيدتي، فکري، رواني اقتصادي و سياسي همزمان در آن گنجانده شده است و همين امر به حج برجستگي ويژه اي مي دهد، چنان که به هر کدام از ابعاد آن برجستگي خاصي مي بخشد که اصول، قوانين و منطق مخصوص به خود را دارد.

از اين رو، ما تأکيد مي کنيم که بايد يک انديشه کلي راجع به پديده حج به دست آورد و بر شيوه هاي فراگير و انعطاف پذير تکيه کرد که به پژوهش گر اجازه مي دهد به واقعيت و داده هاي آن را پيدا کند، بدون اين که به عقايد و نظرگاه هاي مختلف اجازه دهد که به صورت يک قالب خشک و ناتوان از درهم آميختن مفاهيم و ابعاد اين سازمان در آيد. در اين حالت، مي بايد مفاهيم و روش هاي اعتقادي و فکري و ديدگاه هاي علمي را متحول ساخت به گونه اي که با سرشت موضوع مورد بحث همخواني پيدا کند و در اين رابطه بايد از ارزش ها و ديدگاه هاي جامعه شناسي به ويژه روش هاي جامعه جديد غربي چشم پوشي کرد.

به عنوان مثال مفهوم توحيد، گروه، فطرت، عبادت، شريعت و ديگر موضوعات اعتقادي و فکري همچون مفهوم نژاد پرستي، قبيله گرايي و ملّي گرايي، همگي مفاهيمي



--[30]--

است که در پژوهش هاي تاريخي و واقعي جامعه توحيدي به شمار مي روند که پژوهش گران مي توانند مفاهيم اجتماعي دقيقي را که با واقعيت و برداشت هاي محيط هاي مختلف اجتماعي آنان سازگاري دارد متبلور سازند.

مشکلي که ملت هاي اسلامي گرفتار آن هستند و به اوج خود رسيده است، به زودي راه را به روي شخصيت فکري اسلامي باز خواهد کرد تا پس از فرسايش در يک دوران طولاني و حرکت انحرافي، دوباره حرکت خويش را از سرگيرد. به بياني روشن تر: ژرفاي زخم و ستبر بودن بندها ضرورت يک حرکت فراگير را ايجاب مي کند که پا برجاماندن هر کدام از بنيادهاي اين حرکت جز از طريق پيوند و همکاري با ديگر بنيادها امکان پذير نخواهد بود.

اين حرکت، قدرت مسلمانان در رويارويي با تمدن فراگير در ميدان هاي مختلف جهاد را به آزمايش مي گذارد.

 
16 آبان 1390 6:10 بعدازظهر

ارسال نظر

» لطفا کوتاه و در مورد اين مطلب بنويسيد.