آنگاه
که وقوف و بیتوته زائر در مشعر الحرام تمام می شود، بین الطلوعین را در مرز
مزدلفه می ماند و بعد از طلوع آفتاب به سمت منا حرکت می کند و دستور این
است که هنگام حرکت متمایل به سمت چپ و راست نباشد و فاصله مشعر و منا را در
محدوده خاص طی کند و سِرّش این است که ای حاجی، در جاده و صراط مستقیم
حرکت کن، نه متمایل به شرق باش و نه به غرب؛ چون: «الیمین و الشمال مضلّه و
الطریق الوسطی هی الجاده» چپ و راست انحراف است و راه وسط، همانا صراط
مستقیم است. آری همه اینها، مقدمه و نقشه تزکیه است.
وقتی شخص راه را طی کرد، وارد سرزمین منا می شود اینجاست که به منیه و آرزوی خود راه یافته است.
امام سجاد (ع) به شبلی فرمود: آیا زمانی که به منا رسیدی، به امنیّه ها، تمنیات و آرزوهای خود نایل آمدی و حاجاتت برآورده شد؟ اگر این چنین نبود، پس به سِر حج آگاه نبوده و باید دوباه حج بگزاری.
زائر بیت الله وقتی حرکت نمود و مواقف را طی کرد و به سرزمین منا رسید، باید احساس کند که به آرزوی خود رسیده است. آن هم آرزویی که همواره با او خواهد ماند.
می دانیم که انسان آرزومند است چیزی را فراهم کند که در همه حال و در همه جا با او باشد، نه آن که او را می گذارد و می رود و برای او وبال است. مشکل بشر در تهیه اموال دنیا، این است که برای خود، بلا تهیه می کند. کسی که به فکر جمع مال است، در اصل اشتباه می کند و برای خود عذاب تهیه می کند؛ زیرا که:
«ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد أفان متّ فهم الخالدون کلّ نفسٍ ذائقه الموت.»
«انّک میّت و انهم میّتون.»
به فرموده قرآن کریم، مرگ یقینی ست و انسان سرانجام روزی می میرد، بدیهی ست که در آن حال نه مال را با خود می برد و نه علاقه به مال را، از همین لحظه است که عذاب آغاز می شود؛ زیرا به مال علاقه دارد و علاقه به مال او را رها نمی کند اما او مال را رها می کند. وقتی علاقه باشد و مورد علاقه نباشد، عذاب شروع می شود. پس چه خوب است که انسان در تولید زیاد تلاش و کوشش کند اما در مصرف قانع باشد. مشکل دیگران را برای رضای خدا حل کردن، انسان را متمکن و سرمایه دار می کند؛ چرا که سرمایه اش را پیش از خود فرستاده است و با مرگ به حضور سرمایه می رود. چنین کسی تن پرور، تنبل و کم کار نیست. پر تولید است و کم مصرف. انبار دار نسل بعد از خود نیست چون می داند که بعد از مرگ، رابطه پدری و فرزندی قطع می شود. لذّت را دیگران می برند و او در عذاب و رنج می سوزد. البته حفظ و تأمین معاش فرزندان جزء دستورات است اما انسان باید قسمت مهم تلاش را برای آینده خود کند و فرزندانش را هم صالح بپروراند.
امام سجاد (ع) فرمود: ای شبلی، سِرّ مکه رفتن آن است که انسان وقتی به سرزمین منا پا گذاشت، بفهمدکه به آرزوهای خود رسیده است.
سِرّ این که گروهی علاقه مندند زودتر بمیرند و عده ای حتی در دوران پیری و فرسودگی، سعی می کنند بمانند این است: آن ها که به دوران سالمندی رسیده اند و چیزی برای ذخیره آخرت ندارند، می بینند که دستشان خالی و رویشان سیاه است و سفر هم سخت. و آن ها که عاقلانه زندگی کرده اند، می بینند که دستشان پر و رویشان سفید است. بنابراین احساس سبکی می کنند و علاقه مندند به رفتن؛ زیرا می فهمند که به مقصود رسیده اند.
آری، منا سرزمین تمنیات و رسیدن به آرزو هاست نه آرزو کردن ها. زائری که به سرزمین منا وارد می شود، باید در مرحله ای به سر ببرد که: «آمن الناس بلسانه و قلبه و یده» باشد.
حضرت به شبلی فرمود: آیا آرزوهای دیگران را هم برآورده ای؟ آیا به حدی رسیده ای که مردم از زبان، دل و دست تو آسیب نبینند؟ سرّ مکه رفتن زائر بیت الله این است که مردم از زبان، دست و دل او آسوده باشند. حاجی نه با جدّ و نه با شوخی، نباید آبروی کسی را ببرد.
انسان -ولو با طنز و شوخی- نباید کسی را خَجِل کند. گرچه شوخی کرده ولی آبروی مؤمنی را برده است و این کار زشتی ست. و حتی طنز نویس ادبی، در صورتی خوب است که به حیثیت کسی لطمه وارد نکند. طنزی که با حیثیت افراد سر و کار دارد و آبروی اشخاص را می برد، روا نیست و با سِرّ زیارت خانه خدا هماهنگ نمی باشد.
حاجی باید کینه کسی را به دل نگیرد، نسبت به کسی حسد نورزد، و بدخواه نباشد و قلبا کسی را تحقیر نکند چون اینها همه ستم قلبی ست و سِر زیارت خانه خدا و ورود به سرزمین منا آن است که مردم از دست، زبان و دل حاجیان و متعمران در امان باشند.
وقتی شخص راه را طی کرد، وارد سرزمین منا می شود اینجاست که به منیه و آرزوی خود راه یافته است.
امام سجاد (ع) به شبلی فرمود: آیا زمانی که به منا رسیدی، به امنیّه ها، تمنیات و آرزوهای خود نایل آمدی و حاجاتت برآورده شد؟ اگر این چنین نبود، پس به سِر حج آگاه نبوده و باید دوباه حج بگزاری.
زائر بیت الله وقتی حرکت نمود و مواقف را طی کرد و به سرزمین منا رسید، باید احساس کند که به آرزوی خود رسیده است. آن هم آرزویی که همواره با او خواهد ماند.
می دانیم که انسان آرزومند است چیزی را فراهم کند که در همه حال و در همه جا با او باشد، نه آن که او را می گذارد و می رود و برای او وبال است. مشکل بشر در تهیه اموال دنیا، این است که برای خود، بلا تهیه می کند. کسی که به فکر جمع مال است، در اصل اشتباه می کند و برای خود عذاب تهیه می کند؛ زیرا که:
«ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد أفان متّ فهم الخالدون کلّ نفسٍ ذائقه الموت.»
«انّک میّت و انهم میّتون.»
به فرموده قرآن کریم، مرگ یقینی ست و انسان سرانجام روزی می میرد، بدیهی ست که در آن حال نه مال را با خود می برد و نه علاقه به مال را، از همین لحظه است که عذاب آغاز می شود؛ زیرا به مال علاقه دارد و علاقه به مال او را رها نمی کند اما او مال را رها می کند. وقتی علاقه باشد و مورد علاقه نباشد، عذاب شروع می شود. پس چه خوب است که انسان در تولید زیاد تلاش و کوشش کند اما در مصرف قانع باشد. مشکل دیگران را برای رضای خدا حل کردن، انسان را متمکن و سرمایه دار می کند؛ چرا که سرمایه اش را پیش از خود فرستاده است و با مرگ به حضور سرمایه می رود. چنین کسی تن پرور، تنبل و کم کار نیست. پر تولید است و کم مصرف. انبار دار نسل بعد از خود نیست چون می داند که بعد از مرگ، رابطه پدری و فرزندی قطع می شود. لذّت را دیگران می برند و او در عذاب و رنج می سوزد. البته حفظ و تأمین معاش فرزندان جزء دستورات است اما انسان باید قسمت مهم تلاش را برای آینده خود کند و فرزندانش را هم صالح بپروراند.
امام سجاد (ع) فرمود: ای شبلی، سِرّ مکه رفتن آن است که انسان وقتی به سرزمین منا پا گذاشت، بفهمدکه به آرزوهای خود رسیده است.
سِرّ این که گروهی علاقه مندند زودتر بمیرند و عده ای حتی در دوران پیری و فرسودگی، سعی می کنند بمانند این است: آن ها که به دوران سالمندی رسیده اند و چیزی برای ذخیره آخرت ندارند، می بینند که دستشان خالی و رویشان سیاه است و سفر هم سخت. و آن ها که عاقلانه زندگی کرده اند، می بینند که دستشان پر و رویشان سفید است. بنابراین احساس سبکی می کنند و علاقه مندند به رفتن؛ زیرا می فهمند که به مقصود رسیده اند.
آری، منا سرزمین تمنیات و رسیدن به آرزو هاست نه آرزو کردن ها. زائری که به سرزمین منا وارد می شود، باید در مرحله ای به سر ببرد که: «آمن الناس بلسانه و قلبه و یده» باشد.
حضرت به شبلی فرمود: آیا آرزوهای دیگران را هم برآورده ای؟ آیا به حدی رسیده ای که مردم از زبان، دل و دست تو آسیب نبینند؟ سرّ مکه رفتن زائر بیت الله این است که مردم از زبان، دست و دل او آسوده باشند. حاجی نه با جدّ و نه با شوخی، نباید آبروی کسی را ببرد.
انسان -ولو با طنز و شوخی- نباید کسی را خَجِل کند. گرچه شوخی کرده ولی آبروی مؤمنی را برده است و این کار زشتی ست. و حتی طنز نویس ادبی، در صورتی خوب است که به حیثیت کسی لطمه وارد نکند. طنزی که با حیثیت افراد سر و کار دارد و آبروی اشخاص را می برد، روا نیست و با سِرّ زیارت خانه خدا هماهنگ نمی باشد.
حاجی باید کینه کسی را به دل نگیرد، نسبت به کسی حسد نورزد، و بدخواه نباشد و قلبا کسی را تحقیر نکند چون اینها همه ستم قلبی ست و سِر زیارت خانه خدا و ورود به سرزمین منا آن است که مردم از دست، زبان و دل حاجیان و متعمران در امان باشند.
ارسال نظر