مسئله اول اين است كه آيا اسلام طرفدار پرورش جسم است يا طرفدار تضعيف جسم؟ آيا اسلام طرفدار تن پرورى است يا مخالف تن پرورى؟ (پرورش جسم، تعبير ديگرش تن پرورى است). اينجا دو مطلب است، و اين تعبيرات گاهى موجب اشتباه مىشود.
اسلام طرفدار پرورش جسم است با اينكه مخالف تن پرورى به مفهوم مصطلح ادبى آن است. آيا روش انسان از نظر اسلام بايد چنان باشد كه جسمش سالم باشد، حداكثر رشد را داشته باشد، بيماريها، آفتها و آسيبها به آن وارد نشود؟ يا اسلام مىگويد: نه، جسم مثل خانهاى است كه هرچه انسان به ويرانىاش كمك كند يا به حال خودش بگذارد بهتر است؟
يك ساختمان را، يك وقت شما رعايت مىكنيد، از باد و باران و برف حفظ مىكنيد و حداكثر كوشش را براى حفظش به عمل مىآوريد و يك وقت به حال خودش مىگذاريد، هرچه پيش آمد آمد، خراب هم شد اهميت ندارد.جاى شك و ترديد نيست كه تعليمات اسلام براساس حفظ و رشد و سلامت جسم است.
علت حرمت بسيارى از امور، مضر بودن آنها به حال بدن است. يكى از مسلّمات فقه اين است كه بسيارى از امور به اين دليل تحريم شدهاند كه براى جسم انسان ضرر دارند، و يك اصل كلى براى فقها مطرح است كه هرچيزى كه محرز بشود كه براى جسم انسان مضر است- ولو هيچ دليلى از قرآن و سنت نداشته باشد- قطعاً حرام است.
البته اين را هم مىگويند كه زيانها بعضى معتدٌ به هستند و بعضى غير معتدٌ به يعنى زيان آنقدر كم است كه قابل اعتنا نيست. اسلام در تكاليف خود حَرَج ايجاد نمىكند؛ يعنى اين مقدارها را از نظر اسلام تحريم نمىكنند، به صورت مكروه ذكر مىشود يا مىگويند تركش مستحب است. ولى اگر يك چيزى زيانشقطعى باشد و مسلّم بشود كه زيان دارد، از نظر اسلام قطعاً حرام است.
و اگر فقها در بعضى مسائل فتوا نداده باشند، از اين لحاظ است كه به جنبه مطلب واقف نيستند، يعنى مطلب برايشان روشن نيست كه آيا واقعاً ضرر دارد يا ندارد.
مثلًا فتوا در مسئله كشيدن ترياك، چنانكه مرحوم آقا سيدابوالحسن در رساله وسيلة النّجاة ذكر كرده چنين است: يك وقت مىگوييم كه يك پُك به ترياك زدن چطور است (نه به صورت عادت درآمدن)؟ چون بر مقياس ضرر است و اين آن مقدارِ معتدٌ به نيست پس حرام نيست، ولى عادت كردن يعنى ترياك كشيدن به گونهاى كه منجر به عادت شود و نيز هر مقدمهاى كه موجب اين عادت گردد حرام است. و حال آنكه ما نه در قرآن چيزى در مورد ترياك داريم و نه در سنت.
معتاد شدن به ترياك را فقط به اين دليل مىگويند حرام است كه زيان دارد. يا مثلًا هروئين كه يك مسئله جديدى است و در قديم نبوده، چون محرز است كه يك امرى است كه قطعاً زيان دارد، در حرمتش هم شكى نيست. در مورد سيگار و قليان نيز به همين ترتيب استدلال مىشود.
كلىِ آن اين است كه هر چيزى كه زيان دارد حرام است. ممكن است يك فقيهى خودش قليان و سيگار هم بكشد، ولى او فكر نمىكند كه يك چيز پرضررى است.اما فقيه ديگرى كه به ضررهاى ايندو آگاهتر است و برايش محرز است كه واقعاً كشيدن آنها صدمه زدن به بدن است، عمر را كوتاه مىكند، به سلامت لطمه وارد مىآورد، و خلاصه برايش محرز است كه اعتياد به سيگار ضرر دارد، فتوا مىدهد كه حرام است.
خود همين آقايان هم كه اعتياد دارند، وقتى مريض مىشوند و به طبيب مراجعه مىكنند و طبيب به آنها مىگويد سيگار ضرر دارد، مىگويند چون طبيب گفته، من شبهه مىكنم و ديگر حرام است و نمىكشم. اصلِ كلى است، به خصوصيات مسائل كارى ندارم. اين اصل كلى در اسلام هست كه هر چيزى كه براى جسم انسان زيان داشته باشد حرام است.
و برعكس، در سنت زياد مىبينيم كه خوردن فلان ميوه يا فلان سبزى مثلًا مستحب است چون دندانها را محكم مىكند، ديگرى فلان بيمارى را از بدن بيرون مىبرد. و اين موارد در سنت زياد است كه ملاك يك حرام يا يك مستحب و يا يك مكروه، زيان رساندن يا مفيد بودن و يا مفيد نبودن است.
فلان چيز چون براى معده خوب است مستحب است.بنابراين پرورش جسم در حدود پرورش علمى، بهداشت، سلامت و تقويت جسم كه جسم نيرو بگيرد، يك كمال است.
مىدانيم همه كسانى كه از نظر بدن نيرومند بودهاند، اين نيرومندى برايشان كمال شمرده شده است. مثلًا اميرالمؤمنين نيرومند بوده و نيروى بدنى داشته است و اين جزء كمالات آن حضرت است.
پرورش جسم و تن پرورى
ممكن است بگوييد اگر اسلام طرفدار رشد جسم است، پس چرا اينقدر مىگويند تن پرورى بد است؟ تن پرورىاى كه بد است غير از پرورش تن به معنى بهداشت است. آن تن پرورى در واقع نفس پرورى است كه اغلب بر ضد بهداشت جسم و پرورش جسم- به اين معنا كه گفتيم- مىباشد.
آن تن پرورى كه بد است معنىاش اين است كه انسان نفس پرور و شهوتران باشد، يعنى هميشه دنبال تمايلات نفسانى خود باشد، و ربطى به مسئله رشد جسم ندارد. و اتفاقاً قضيه درست برعكس است، يعنى اگر انسان زياد دنبال پرورش تن به معنى نفس پرورى برود به جسمش زيان مىرساند.
آدم نفس پرور فقط درباره شكمش فكر مىكند كه لذت شكم را هرچه بيشتر ببرد، و شك ندارد كه كسى كه مىخواهد جسمش را سالم نگه دارد نمىتواند اينجور باشد، بلكه بايد با شكم پرستى مبارزه كند. يك آدم تنبل و تن پرور دنبال لذتهاى ديگر است. شب تا صبح نمىخوابد براى اينكه در فلان مجلس عيش شركت كند، پدر جسم و اعصاب خودش را در مىآورد. اين تن پرورى به معنى نفس پرورى است و بر ضد پرورش جسم به معنى بهداشت جسمى مىباشد.
به هر حال آن تن پرورى كه اين همه در كلمات شعرا و عرفا و ادباى ما آمده است و تعبير ادبى فارسى هم هست- و در عربى نيز ممكن است در زبان شعرا آمده باشد- و آن را «تن پرورى» مىگويند چون شهوات مربوط به جسم است، آرى آن تن پرورى غير از مسئله رشد دادن و پرورش واقعى نيروهاى جسمانى است، و بلكه ايندو تا حدى بر ضد يكديگرند؛ يعنى اگر انسان بخواهد جسمش را پرورش دهد به اين معنى كه براساس طبيعت تكميلش كند و سلامتش را حفظ نمايد به گونهاى كه از آسيبها و بيماريها دور بماند و عمرش را طولانى كند، بايد با آن نوع تن پرورى كه نفس پرورى و شهوت پرورى است مبارزه كند.
در اين جهت من خيال نمىكنم نيازى به بحث باشد كه در تربيت اسلامى مسئله پرورش جسم جزء اصول است. عمده اين است كه درباره استعدادهاى مخصوص انسان بحث كنيم. آنجاست كه ارزش يك مكتب بيشتر روشن مىشود
ارسال نظر